چرشلغتنامه دهخداچرش . [ چ َ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از چریدن . چرا. چریدن . (ناظم الاطباء). || علف دادن . (فرهنگ شعوری ). || (اِ) چاشنی و مزه . (ناظم الاطباء).
چرشلغتنامه دهخداچرش . [ چ ِ رِ ] (اِ) (در بعضی لهجه ها) چریش .سریش . سرش . نوعی ماده ٔ چسبناک . رجوع به چریش شود.
چرشلغتنامه دهخداچرش . [ چ َ رَ ] (اِ) جو و گندم بلغورکرده . || چراگاه . (ناظم الاطباء). چراگاه و مرعی . (فرهنگ شعوری ). || ضیافت و مهمانی . (ناظم الاطباء). در بعضی نسخه ها، روز عید و بزم و جشن . (فرهنگ شعوری ). || فراهم آورنده ٔ ضیافت . (ناظم الاطباء).
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
چرشوواژهنامه آزاد(گنابادی) چِرْشُوْ (chershow) شال بزرگ ، پارچه بزرگی که برای تکاندن درخت توت یا درخت میوه در زیر درخت نگه داشته می شود تا با تکاندن درخت میوه درون آن بریزد و جمع شود. چرشو را چهار نفر از چهار طرف باید بگیرند.
چرش درهلغتنامه دهخداچرش دره . [ چ َ رَ دَرْ رِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست . کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاهرود و قنات ، محص
چریشلغتنامه دهخداچریش . [ چ ِ ] (اِ) چرش . سریش . برواق . بروق . بوته ٔ سریش . سیراس خنثی . خنثی . تیقلیش . رجوع به سریش و چرش شود.
چرش درهلغتنامه دهخداچرش دره . [ چ َ رَ دَرْ رِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست . کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاهرود و قنات ، محص
چرشوواژهنامه آزاد(گنابادی) چِرْشُوْ (chershow) شال بزرگ ، پارچه بزرگی که برای تکاندن درخت توت یا درخت میوه در زیر درخت نگه داشته می شود تا با تکاندن درخت میوه درون آن بریزد و جمع شود. چرشو را چهار نفر از چهار طرف باید بگیرند.