چغلیلغتنامه دهخداچغلی . [ چ ُ غ ُ ] (حامص ) کارپنهان مردمان را بکسی گفتن . (ناظم الاطباء). عمل شخص چغل . (از رشیدی ). سعایت . تضریب . خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری . خبرچینی . نمامی . عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چ
چغلیفرهنگ فارسی عمید۱. سخنچینی؛ نمامی.۲. شکایت.⟨ چغلی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.
غلچلغتنامه دهخداغلچ . [ غ َ ] (اِ) آنچه در را به آن بندنداز قفل و زنجیر و غیره . (فرهنگ رشیدی ) : چنان ایمن شد از عدل تو آفاق که برکندند از درها همه غلچ .شمس فخری (از رشیدی ).
غلپلغتنامه دهخداغلپ . [ غ ُ ل ُ ] (اِ) یک جرعه ٔ بزرگ از مایع خارجی در دهان . یک بار پری دهان از مایعی ، در تداول عامه ، یک غلپ ، یک جرعه و یک شربت : یک غلپ آب . یک غلپ شربت . یک غلپ خون . یک غلپ چای . رجوع به غُلُب شود.
غلچلغتنامه دهخداغلچ . [ غ ِ / غ ِ ل َ ] (اِ) گرهی را گویند در نهایت استحکام که آن را به آسانی بلکه به هیچ وجه نتوان گشودن ، و بعضی گویند غلچ دو گره است که بر بالای هم زنند، با جیم ابجد نیز درست است . (برهان قاطع). گرهی که به آسانی نتوان گشود. (فرهنگ رشیدی )
چغلیقلغتنامه دهخداچغلیق . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 89 هزارگزی شمال خاوری گنبد و 3 هزارگزی قره ناوه واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل که 546
چغلی کردنلغتنامه دهخداچغلی کردن . [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه نهفته ٔ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن .غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش ساختن . و رجوع به چغل و چ
چغلی کردنلغتنامه دهخداچغلی کردن . [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه نهفته ٔ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن .غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش ساختن . و رجوع به چغل و چ
چغلیقلغتنامه دهخداچغلیق . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 89 هزارگزی شمال خاوری گنبد و 3 هزارگزی قره ناوه واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل که 546