چلبلهلغتنامه دهخداچلبله . [ چ ُ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) شتاب و اضطراب . (برهان ). اضطراب و شتاب و بیقراری . (ناظم الاطباء). شتاب و اضطراب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || چیزی را گفته اند که بطریق انعام یا صله ٔ شعر و جادو به کسی دهند. (برهان ) (از رشیدی ). به
چلبلهفرهنگ فارسی عمید۱. شتاب؛ اضطراب؛ بیقراری.۲. (صفت) شتابزده و مضطرب: ◻︎ ای ز نور رای تو خورشید رخشان در حجاب / وای ز جود دست تو ابر بهاری چلبله (ظهیرالدین فاریابی: رشیدی: چلبه).
چلبلهفرهنگ فارسی معین(چُ بُ لَ یا لِ) 1 - (اِ.) شتاب ، اضطراب . 2 - (ص .) باشتاب ، مضطرب . 3 - انعام شاعر.
لبلةلغتنامه دهخدالبلة. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) نام قصبه ای به ناحیتی از اندلس ، واقع در غربی قرطبه و شرقی اکشونیةو میان آن تا قرطبة از راه اشبیلیة چهل و چهار فرسخ است و آن ناحیتی بری و بحری است دارای ثمر و زرع و شجر بسیار و زمین آن را بر دیگر زمینها مزیتی است و آن را شهرها باشد. و لبلة را لبلة الح
لاابالیلغتنامه دهخدالاابالی . [ اُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) صیغه ٔ متکلم وحده از مضارع ، به معنی باک ندارم ، نمی ترسم ، نترسم : هؤلاء الی الجنّة ولاابالی و هؤلاء الی النار و لاابالی . (حدیث قدسی ).لیلی بمن آورید حالی ورنه من و تیغ لاابالی . نظام
لاابالیفرهنگ فارسی عمید۱. بیقید و بیبندوبار: ◻︎ لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟ / طاقت وعظ نباشد سر سودایی را (سعدی۲: ۳۱۶).۲. [قدیمی] بیباک؛ بیپروا.۳. (قید) [قدیمی] با بیبندوباری.
لاابالیفرهنگ فارسی معین(اُ) [ ع . ] (ص مر.) در فارسی به معنای سهل انگار، بی قید. در عربی متکلم وحده از فعل مضارع (باک ندارم ).