چکریلغتنامه دهخداچکری . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 41 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران کنار رودخانه ٔ هلیل واقع است و 206 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir
چکریلغتنامه دهخداچکری . [ چ ُ ] (اِ) ریواس بود. (فرهنگ اسدی ). ریباس . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ص 522). نوعی از ریواس باشد. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). نوعی از ریواس . (رشیدی ) (ناظم الاطباء). ریباس یا ریواس باشد که حالا ریواش میگویند. (اوبهی ). نوعی
چکریفرهنگ فارسی عمید=ریواس۱: ◻︎ در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری: مجمعالفرس: چکری).
واگنک پشتِ کارpush carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کاری چهارچرخهای برای حمل افراد و مصالح سنگین که میتوان آن را هل داد یا با موتور به حرکت درآورد
واگن کرایهایleased carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی که شرکتهای فرستنده یا باربری کالا از شرکت راهآهن اجاره میکند
بار حجمکرایهmeasurement rated cargoواژههای مصوب فرهنگستانباری که کرایۀ فرست آن را براساس حجم اشغالشده محاسبه میکنند
فرغون پشتکارtrack dolly, rail dolly, pony carواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط بهصورت دستی در مسافتهای کوتاه
ریواسفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی و پایا با ساقههای نازک، سفید و ترشمزه که مصرف خوراکی دارد؛ چکری؛ زرنیله.