کاغذلغتنامه دهخداکاغذ. [ غ َ ] (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ) . قرطاس . (دهار) (ترجمان القرآن ). ورق . درج . (منتهی الارب ). بیاض . ورقه . طِرس .چنین گفت رستم بایرانیان که یکسر ببندید کین را میان که گر نامداری ز ایران زمین هزیمت پذیرد ز سالار چین نبین
کاغدلغتنامه دهخداکاغد. [ غ َ ] (اِ) قرطاس و کاغذ. (ناظم الاطباء). ورق ساخته از خمیره ٔ پنبه و غیر آن که برای نوشتن بر آن استعمال میشود. (فرهنگ نظام ) : آن زاغ نگر که بر هوا می کاغدیک نیمه اش از مداد و نیمی کاغد مسعود سعد.رجوع به کا
کاغدلغتنامه دهخداکاغد. [ غ َ ] (فعل ) فعل مضارع از مصدر کاغیدن است . (فرهنگ نظام ). رجوع به کاغیدن شود.
کاغذفرهنگ فارسی عمید۱. مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود.۲. [مجاز] نامه.۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ دادهبوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.۴. هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم.⟨ کاغذ ابری: نوعی کاغذ
کاغذلغتنامه دهخداکاغذ. [ غ َ ] (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ) . قرطاس . (دهار) (ترجمان القرآن ). ورق . درج . (منتهی الارب ). بیاض . ورقه . طِرس .چنین گفت رستم بایرانیان که یکسر ببندید کین را میان که گر نامداری ز ایران زمین هزیمت پذیرد ز سالار چین نبین
کاغذفرهنگ فارسی عمید۱. مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود.۲. [مجاز] نامه.۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ دادهبوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.۴. هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم.⟨ کاغذ ابری: نوعی کاغذ
کاغذلغتنامه دهخداکاغذ. [ غ َ ] (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ) . قرطاس . (دهار) (ترجمان القرآن ). ورق . درج . (منتهی الارب ). بیاض . ورقه . طِرس .چنین گفت رستم بایرانیان که یکسر ببندید کین را میان که گر نامداری ز ایران زمین هزیمت پذیرد ز سالار چین نبین
دسته کاغذلغتنامه دهخدادسته کاغذ. [ دَ ت َ / ت ِ غ َ ] (اِ مرکب ) بیست وچهار عدد و ورق کاغذ. رجوع به دسته شود.
خرده کاغذلغتنامه دهخداخرده کاغذ. [ خ ُ دَ / دِ غ َ ] (اِ مرکب ) قطعات کوچک کاغذ. تکه های کاغذ. (یادداشت بخط مؤلف ).
داغ کاغذلغتنامه دهخداداغ کاغذ. [ غ ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ) صاحب آنندراج آرد: مخفی نماند که اقسام داغ بسیارست ازآن جمله داغی است که از سنگ میسوزند و داغی است که از آهن میسوزند و داغی است که جوانان عاشق پیشه کاغذ کبود را با لتّه ٔ کرباس فتیله ساخته بدست می سوزند و نزله را مفید بود و این از اهل زبان