مسترشحلغتنامه دهخدامسترشح . [ م ُ ت َ ش َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی و اسم مکان از استرشاح . جای تربیت یافتن ستورریزگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استرشاح شود.
مسترشیلغتنامه دهخدامسترشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مسترش . نعت فاعلی از استرشاء. رشوت خواهنده . || مطیع و فرمانبردار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به استرشاء شود.