کاکیلغتنامه دهخداکاکی . (اِ) کاکو. خالو. (آنندراج ). خال . دائی . برادر مادر. || خاله . خواهر مادر. || عمه . خواهر پدر. (ناظم الاطباء). رجوع به کاکو شود.
کالنجارلغتنامه دهخداکالنجار. [ ل َ] (اِخ ) ظاهراً کوتاه شده ٔ ابوکالنجار و یا به تعبیر صحیحتر ابوکالیجار و آن نام چند نفر از ملک زادگان آل بویه و آل کاکو و ملوک دیلم بوده است . (از آنندراج ). رجوع به ابوکالنجار و باکالیجار و ابوحرب شود.
شیرولغتنامه دهخداشیرو. (اِخ ) نام پسر خسرو پرویز. شیروی . شیرویه (واو آخر در آخر شیرو ادات اعزاز و تحبیب است مانند پاپو، خواجو و کاکو). (لغات شاهنامه ص 193). نام پادشاهی از پادشاهان ایران که پسر خسرو پرویز بود. (فرهنگ لغات ولف ). رجوع به شیرویه شود.