کهلوللغتنامه دهخداکهلول . [ ک ُ ] (ع ص ) نیک خندنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار خندنده . (از اقرب الموارد). || جوانمرد کریم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کریم . (اقرب الموارد).
کلوللغتنامه دهخداکلول . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَل ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کل شود.
کلوللغتنامه دهخداکلول . [ ک ُ ] (ع مص ) کندگردیدن بینایی و شمشیر و زبان و غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کند شدن بینایی و شمشیر. کل . کلال . کلالة. کلولة. (از اقرب الموارد). و رجوع به کَل ّ شود.
قلولیلغتنامه دهخداقلولی . [ ق َ ل َ لا ] (ع اِ) طایری است که آن را به فارسی قازنامند. (فهرست مخزن الادویة). مرغ بلندپرواز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.