گرزنفرهنگ فارسی عمید۱. تاج مرصع که در قدیم روی تخت بالای سر پادشاهان میآویختهاند؛ تاج.۲. طرز قرار گرفتن گلها بر روی شاخهها، مانند گل گاوزبان.
گرزنلغتنامه دهخداگرزن . [ گ َ زَ ] (اِ) از جمله ٔ مهمترین انواع گل آذین ها گرزن است .گرزن که هر دم گل آن به یک گل ختم میشود از یک طرف یا دو طرف آن دم گلهای دیگر بیرون می آید که به گلی ختم میشود و گرزن یک طرفی یا دو طرفی میسازد و ممکن است متناوباً یک دم از گلی از راست و یکی از چپ خارج شود. (گی
گرزنلغتنامه دهخداگرزن . [ گ َ زَ ] (اِ) تاج مرصع که در قدیم بالای سر پادشاهان عجم آویختندی . (انجمن آرا) (آنندراج ). تاج مرصعی بود کیان را بسیار بزرگ و سنگین و آن را بر بالای تخت محاذی سر ایشان با زنجیر طلا می آویختند. گویند در آن صد دانه مروارید بود هر یک بقدر بیضه ٔ گنجشکی وآن به انوشیروان
پیرزنلغتنامه دهخداپیرزن . [ زَ ] (اِ مرکب ) زن سالخورده . شیخه . عجوزه . پیرزال . زن کهنسال . مقابل پیرمرد : پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من همت خوهل پاسخ دهد پیرزن . ابوشکور.سبک پیرزن سوی خانه [چاکر] دویدبرهنه به اندام او درمخید.<
علی گرزنلغتنامه دهخداعلی گرزن . [ ع َ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچمال ، بخش صحنه ، شهرستان کرمانشاهان . دارای 462 تن سکنه . آب آن از رود گاماسیاب تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و توتون است اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن در تابستان اتومبیل رو ا
فرفیونیانEuphorbiaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از مالپیگیسانانِ درختی یا درختچهای یا علفی اغلب شیرابهدار که گلهای آنها بهطور منظم در گُلآذین خوشهگرزن یا گرزن آرایش یافته است
گرزن دوسویهdichasium, dichasial cymeواژههای مصوب فرهنگستانگلآذینی محدود که در امتداد دو محور رشد میکند و یک یا چند جفت محور جانبی متقابل تشکیل میدهد
گرزن کژدمیscorpioid cyme, cincinnusواژههای مصوب فرهنگستانگلآذینی محدود که انشعابات آن در جهتهای متناوب هر محور بهصورت متوالی باز میشوند و ظاهری زانودار یا زیگزاگی دارند
گرزن مارپیچیhelicoid cyme, bostryxواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گرزن یکسویه که در آن انشعابات فقط در یک جهت هر محور بهصورت متوالی باز میشوند و حداقل در مراحل اولیۀ تکوین ظاهری مارپیچی دارند
چگرزنلغتنامه دهخداچگرزن . [ چ ُ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زننده و نوازنده ٔ چگر. چگرچی . آنکس که هنر چگرزدن و چگور نواختن داند. کسی که در چگر زدن مهارت دارد. و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگرزدن و چگورزدن شود.
علی گرزنلغتنامه دهخداعلی گرزن . [ ع َ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچمال ، بخش صحنه ، شهرستان کرمانشاهان . دارای 462 تن سکنه . آب آن از رود گاماسیاب تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و توتون است اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن در تابستان اتومبیل رو ا
خوشهگرزنthyrseواژههای مصوب فرهنگستانگلآذینی فرعی با محور مرکزی نامحدود حامل گرزنهای دُمگلدار متقابل و جانبی