لغتنامه دهخدا
مجیدن . [ م َ دَ ] (مص ) بسودن . مالیدن . دست مالیدن . لمس کردن . برمجیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ضغوث ؛ اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه . (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً). المجس ؛ آنجا که طبیب بمجد از دست . (محمودبن عمر، یادداشت ایضاً). النبض ؛ آنجا که طبیب بمجد ا