گژارلغتنامه دهخداگژار. [ گ ُ ] (اِ) چینه دان مرغ . اما در نسخه ٔ سروری به کاف تازی آمده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی بیاکنی به پلیدی ماهیان تو گژار. بهرامی .چه طایری است همایون همای همت توکه هفت
چار چارگویش بختیاریچارچار، سردترین روزهاى زمستان درماه بهمن، چهار روز آخر چله بزرگ وچهار روز اول چله کوچک = 7 تا 10 و11 تا 14 بهمن.
گژاژلغتنامه دهخداگژاژ. [ گ ُ ] (اِ) گژار. در فرهنگ رشیدی گژار بالضم چینه دان مرغ ، امادر نسخه ٔ سروری بکاف تازی آمده . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). چینه دان مرغان را گویند و به عربی حوصله خوانند. (برهان ). و آن را ژاغر خوانند. (جهانگیری ).
چینه دانفرهنگ فارسی عمیدکیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
ژاغرفرهنگ فارسی عمیدکیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است؛ چینهدان؛ گژار: ◻︎ از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی: ۴۳۶).
زاغرلغتنامه دهخدازاغر. [ غ َ / غ ُ ] (اِ) حوصله راگویند که چینه دان است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ اوبهی ). هزار چینه دان مرغ که بتازیش حوصله خوانندو آن را گژار گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : از اکنون تا پسین روزی ز گیتی بر