لغتنامه دهخدا
گیراگیر. (اِ مرکب ) مرکب از:گیر به معنی گیرنده و گرفتن + الف اتصال یا (میانوند) + گیر مکرر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). گرفتگی سخت . (ناظم الاطباء). هنگام گیرودار. || در لحظه ٔ حساس . در لحظه ٔ اخیر. (یادداشت به خط مؤلف ). || غوغا و همهمه و شور. (ناظم الاطباء).- <spa