آزمایشگاهلغتنامه دهخداآزمایشگاه . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِ مرکب ) جای آزمایش . مورد آزمایش . محل امتحان .
آزمایشگاهفرهنگ فارسی عمیدجایی که در آن آزمایشهای علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد؛ لابراتوار.
آزمایشگاهفرهنگ فارسی معین( ~.) (اِمر.) 1 - محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیلة متخصصان یا دانشجویان . لابراتوار. 2 - محلی برای آزمایش ، محل تجربه کردن .
تشخیص آزمایشگاهیlaboratory diagnosisواژههای مصوب فرهنگستانتشخیص حاصل از بررسیهای شیمیایی و میکروسکوپی و ایمنیشناختی و آسیبشناختی خون و ترشحات و بافتها
آزمایشگاه زندهliving labواژههای مصوب فرهنگستانبومسازگانی برای توسعة مفاهیم و محصولات و خدمات جدید در دنیای واقعی و با مشارکت طرفهای مختلف، بهویژه کاربران
اقتصاد آزمایشگاهیlaboratory economics, laboratory experiment economicsواژههای مصوب فرهنگستانایجاد محیط مقیاسکوچک در آزمایشگاه برای انجام آزمایشهای اقتصادی واپایششده بهمنظور حصول اطمینان از سنجش دقیق و مناسب تأثیرات مدلهای آزمایشی
آزمایشگاه تشخیص جُرمcrime laboratoryواژههای مصوب فرهنگستانسازمانی علمی که در آن با آزمایش مواد بهدستآمده از صحنۀ جُرم و افراد مظنون به یافتن مجرمان و تخمین زمان وقوع جُرم کمک میکند
آزمایشگاه زندهliving labواژههای مصوب فرهنگستانبومسازگانی برای توسعة مفاهیم و محصولات و خدمات جدید در دنیای واقعی و با مشارکت طرفهای مختلف، بهویژه کاربران