هبعانلغتنامه دهخداهبعان . [ هََ ب َ ] (ع مص ) گردن دراز کرده رفتن شتر. || بناگاه فرا پیش آمدن قوم از هر جای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
ابن حبانلغتنامه دهخداابن حبان . [ اِ ن ُ ح ِب ْ با ] (اِخ ) محمدبن احمد بستی . وفات 354 هَ.ق . در سن 80 سالگی . تولد او به سیستان بوده و پس از مسافرتهای بسیار قاضی سمرقند شد، و سپس بتهمت زندقه معزول گشت و علت ْ آنکه گفته بود نبوت