ازرشلغتنامه دهخداازرش . [ ] (اِخ ) خلیجی در بحرالروم : از آن [ دریای روم ] خلیجی بناحیت شمال کشاند نزدیک رومیه ، طول آن پانصدمیل و آنرا ازرش میخوانند. (مجمل التواریخ و القصص ص 473). ابن رسته کلمه را ((اذریس )) (ص 85) و ابن خر
آجرپزیلغتنامه دهخداآجرپزی . [ ج ُ پ َ ] (حامص مرکب ) پیشه ٔ فخاری . شغل آجرپز. || (اِ مرکب ) کوره و دستگاه آجرپزی .
آجرپزیلغتنامه دهخداآجرپزی . [ ج ُ پ َ ] (حامص مرکب ) پیشه ٔ فخاری . شغل آجرپز. || (اِ مرکب ) کوره و دستگاه آجرپزی .