حورورلغتنامه دهخداحورور. [ ح َ ] (ع اِ) چیز. (منتهی الارب ): مااصبت حوروراً؛ نرسیدم بچیزی . (منتهی الارب ).
هورچهرفرهنگ نامها(تلفظ: hur čehr) (هور = خورشید + چهر = چهره) خورشید چهره ، آفتاب روی ؛ (در اعلام) نام جوانترین پسر زرتشت .