هدابلغتنامه دهخداهداب . [ هَِ ] (ع اِ) ج ِ هُدّاب . (منتهی الارب ). رجوع به هُدّاب شود. || ج ِ هَدَب . (منتهی الارب ). رجوع به هدب شود.
احدابلغتنامه دهخدااحداب . [ اِ ] (ع مص ) مهربان گردانیدن : احدب علیه . || گوژپشت گردانیدن : اَحدَبه اﷲ.
احضابلغتنامه دهخدااحضاب . [ اِ ] (ع مص ) رسن واژون شده را راست کردن بر چرخ آبکشی تا روان گردد. || احضاب نار؛ افروختن آتش یا هیزم افکندن در آن تا زبانه زند. (منتهی الارب ).
فتوت نامهلغتنامه دهخدافتوت نامه . [ ف ُ ت ُوْوَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن آداب و اصول آیین جوانمردی نوشته شده باشد. رجوع به فتوت شود.
فنونلغتنامه دهخدافنون . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شیوه ها. روش ها. || آداب و اصول : نگار خویش را گفتم نگارانیم من در فنون عشق جاهل . منوچهری . || انواع . اقسام : ای در اصول ف
ژاپنلغتنامه دهخداژاپن . [ پ ُ ] (اِخ ) کشور امپراطوری ژاپن یا دائی نیپون که بمعنی مملکت شمس طالع است شامل چهار هزار جزیره ٔ خرد و بزرگ است که از شبه جزیره ٔ کامچاتکا تا سواحل جنوب شرقی چین امتداد داردو قریب به 382447 کیلومتر مربع سطح آن است . مهمترین جزایر ژا
آدابلغتنامه دهخداآداب . (ع اِ) ج ِ اَدَب . رسوم : نصر احمد سامانی ... سخت نیکو برآمد و بر همه ٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی ). گفت [ دزدی ] میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ).موسیا آداب دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند. <p class="author
آدابetiquetteواژههای مصوب فرهنگستانآداب ناظر بر کنش و رفتار و لباس پوشیدن در خلال کسبوکار و فعالیتهای اجتماعی گوناگون
خوش آدابلغتنامه دهخداخوش آداب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) رسم و آداب دان . مؤدب . خوش رفتار. (یادداشت مؤلف ).
آدابلغتنامه دهخداآداب . (ع اِ) ج ِ اَدَب . رسوم : نصر احمد سامانی ... سخت نیکو برآمد و بر همه ٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی ). گفت [ دزدی ] میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ).موسیا آداب دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند. <p class="author