آرامبخشtranquilizerواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که اثر آرامکننده دارد و اضطراب و تنش را تسکین میدهد
آرامبخشدیکشنری فارسی به انگلیسیanodyne, balmy, demulcent, comfortable, comforting, pacifier, relaxer, restful, soother, soothing, tranquilizer, tranquillizer, unction
کرختیsedationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از بیهوشی سبک که با استفاده از اثر آرامبخشی برخی از داروها بر دستگاه عصبی مرکزی ایجاد میشود