تیزاب سلطانیaqua regiaواژههای مصوب فرهنگستانمایع بسیار خورنده و دودکنندهای که از یک قسمت نیتریکاسید و سه قسمت هیدروکلریکاسید تشکیل شده است و با تمام فلزها ازجمله طلا و نقره واکنش میدهد
آقالغتنامه دهخداآقا. (ترکی ،اِ) خواجه . کیا. مهتر. سراکار. سرکار. بزرگ . سَر. سَرور. میر. میره . خداوند. خداوندگار. سیّد. مولی . صاحب . و در صدر یا ذیل نامهای خاص ، کلمه ٔ تعظیم است . - آقابالاسر ؛ مدعی سری و مهتری بر کسی بی سود و نفعی برای آن کس : آقابالاسر لازم
آقافرهنگ فارسی عمید۱. عنوان احترامآمیز که هنگام خطاب به مردان اطلاق میشود یا پیش از نام آنان میآید.۲. [عامیانه] پدر؛ پدر بزرگ؛ شوهر؛ همسر زن؛ آخوند؛ ملا؛ شخص بزرگ و محترم.
حسن آقالغتنامه دهخداحسن آقا. [ ح َ س َ ] (اِخ ) از وزرای مازندران بود و ملا عزالدین جعفربن شمس الدین آملی کتاب حسنیه را به فارسی در اصول دین و فروع آن در 944 هَ . ق . بنام وی نگاشت . (ذریعه ج 7 ص 20</s
چشمه گل آقالغتنامه دهخداچشمه گل آقا. [ چ َ م َ گ ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است متعلق به نوا که از جنوب به شمال جاری است و نیم سنگ آب دارد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 244).
چارسو علیقلی آقالغتنامه دهخداچارسو علیقلی آقا. [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) یکی از چارسوهای اصفهان و در محله ای واقع آن محله را نیز بهمین اسم مینامند و با محله ٔ بیدآباد مجاورت دارد. مدرسه ای عالی و حمامی بسیار معتبر موسوم بمدرسه و حمام علیقلی آقا در نزدیکی چارسو است علیقلی آقا ظاهراً از امرای صفویه بوده و در بناه
چاه سوارآقالغتنامه دهخداچاه سوارآقا. [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا که در 30 هزارگزی شمال باختر نی ریز واقع شده و 30 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ قرائی میباشند و ییلاق و قشلاق میکنند. (از فرهنگ
چچگلوی حاجی آقالغتنامه دهخداچچگلوی حاجی آقا. [ چ ِ چ َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه که در 8هزارگزی شمال ارومیه و 3500گزی شوسه ٔ ارومیه به سلماس واقع شده . جلگه ، معتدل و مالاریائی است و <span class="hl"