آنکادرواژهنامه آزادآنکادر کردن (گاهی به غلط آنکارد کردن گویند) در اصطلاح برای مرتب کردن تخت سربازی و مرتب و منظم کردن ریش صورت به کار می رود، خصوصا با تیغ خط انداختن زیر و روی ریش، یعنی روی گونه ها تا کنار لب و زیر گردن. اصطلاحی ست که از زبان فرانسه وارد فارسی شده است؛ encadrer یعنی وارد کادر و فریم کردن، مرتب کردن. e
انقدارلغتنامه دهخداانقدار. [ اِ ق ِ ] (ع مص ) موافق شدن به اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به اندازه آمدن . (از اقرب الموارد). به اندازه شدن . (مصادر زوزنی ).
بهقدر کافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بهقدر کافی، بهاندازۀ کافی، بهتعدادکافی، بهمقدار کافی، بهقدر کفایت آنقدر، آنقدر کهباید، بهمقدار لازم
بما فيه الکفايةدیکشنری عربی به فارسیکافي , بس , باندازه ء کافي , نسبتا , انقدر , بقدرکفايت , باندازه , بسنده