آهستگیلغتنامه دهخداآهستگی . [ هَِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) بطوء. آهسته کاری . دیرجنبی . کیار. کندی . سستی . اِتّآد : همی دیر شد سوده آن بستگی سبک شد دل بسته زآهستگی . فردوسی .مگر میرفت استاد مهینه خری
آهستگیفرهنگ فارسی عمید۱. آهسته بودن.۲. درنگ؛ طمٲنینه.۳. وقار؛ متانت؛ سنگینی: ◻︎ ز بالا و دیدار و آهستگی / ز بایستگی، هم ز شایستگی (فردوسی: ۱/۱۸۵).۴. آرامی؛ کُندی: ◻︎ یکی گفتش که بس آهستهکاری / بدین آهستگی بر خر چه داری؟ (عطار۱: ۱۹۱).۵. [قدیمی] بردباری؛ صبر.
آهستگیفرهنگ فارسی معین(هِ تِ)(حامص .) 1 - کندی . 2 - درنگ . 3 - ملایمت ، مدارا. 4 - وقار. 5 - شکیبایی .
آهستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ستگی، کُندی، آرامی، ملایمت، وقار، متانت، حرکت تدریجی (خزنده) مکث، درنگ تناوب، تأخیر، توقف تعلل، شُلی، بیحالی، خوابآلودگی لاکپشت، حلزون، خزنده
بهآهستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هآهستگی، آهسته، یواش، آهستهآهسته، یواشیواش، بدونعجله گامبهگام، وجببهوجب، پلهپله
بهآهستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هآهستگی، آهسته، یواش، آهستهآهسته، یواشیواش، بدونعجله گامبهگام، وجببهوجب، پلهپله