خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آچار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آچار
/'āčār/
معنی
۱. ترشی.
۲. هر چیز خوردنی که آن را در آبلیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار.
۳. چاشنی: ◻︎ آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷).
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
دست افزار
دیکشنری
dressing, seasoning, spanner, tool, wrench
-
جستوجوی دقیق
-
آچار
لغتنامه دهخدا
آچار. (اِ) پرورده ها و ترشی ها در آب لیمو و سرکه و امثال آن . ترشی . چاشنی : این مرد... آچارها و کامه ها نیکو ساختی ... امیر وی را بنواخت و گفت از گوسفندان خاص پدرم وی بسیار داشت ... یله کردم بدو. (تاریخ بیهقی ).آچار خدای است مزه وْ بوی خوش و رنگ با ...
-
آچار
لغتنامه دهخدا
آچار. (ترکی ، اِ) (ظ. از آچمق ترکی گشودن ) کلید. دست افزار فلزین که بدان چوب پنبه ٔ شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند.
-
آچار
فرهنگ واژههای سره
دست افزار
-
آچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āčār ۱. ترشی.۲. هر چیز خوردنی که آن را در آبلیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار.۳. چاشنی: ◻︎ آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷).
-
آچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āčār ابزار فلزی برای بازوبسته کردن پیچ و مهره.
-
آچار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - تُرشی ، چاشنی . 2 - زمین پست و بلند و سراشیب . 3 - درهم آمیخته .
-
آچار
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] ( اِ.) آلتی فلزی که به وسیلة آن مهره های آهنین را باز کنند یا ببندند و انواع مختلف دارد: چهارسو، دو سر، شمع ، شلاقی ، آلن و غیره .
-
آچار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
dressing, seasoning, spanner, tool, wrench
-
آچار
واژهنامه آزاد
دَسچار؛ مهره چار، پیچار، دست افزار. از ادغام دست و چار ساخته شده است (چار واژه ای برگرفته از زبان پهلوی و به معنای افزار و چاره و راهکار است).
-
واژههای مشابه
-
اچار
لهجه و گویش مازنی
ochaar ۱کلید ۲آچار
-
اچار
دیکشنری فارسی به عربی
مفتاح , مفک
-
اچار
واژهنامه آزاد
به نوع چاشنی گفته می شود که در استان سیستان و بلوچستان مورد استفاده قرار می گیرد
-
آچار فرانسه
فرهنگ فارسی معین
(فَ س ِ) [ تر - فر. ] (اِ.) 1 - آچار یک دسته با یک فکِ ثابت و یک فکِ متحرک . 2 - (عا.) مجازاً به شخصی گویند که در کارهای مختلف (معمولاً فنی ) وارد است .
-
آچار فرانسه
لهجه و گویش تهرانی
آدم همه کاره