آژدارperforated, perforage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندارای ردیفی از سوراخهای پیدرپی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن
آژدارفرهنگ فارسی معین(ص .) دارای ردیفی از سوراخ های پی در پی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن (فره )، پرفراژ.
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح َ رِ ] (ع اِ فعل ) پرهیز کن ! (دهار). بپرهیز! بترس ! الحذر! - حَذارِ حَذارِ ؛ تأکید است در حث به پرهیز.
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح ِ ] (ع مص ) ترسیدن . (غیاث ). حذر کردن . پرهیز کردن . || محاذرة. با یکدیگر تخویف نمودن .
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح ُ ] (اِخ ) پدر ربیعةبن حذار است که جوانمردی بوده است . || (ذو...) از قبیله ٔ الهان بن مالک است . (منتهی الارب ).