همشانهپَرline abreast/ line-abreast, line-abreast formationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن هواگردها یا شناورها پهلوبهپهلو در یک خط حرکت میکنند
همبَرabreast, side by sideواژههای مصوب فرهنگستانموقعیت یک کشتی نسبت به کشتی دیگر یا هر شیء و مکان قابلتشخیص، زمانی که پهلوبهپهلو و موازی آنها قرار میگیرد
هبراءلغتنامه دهخداهبراء. [ هََ ] (ع ص ) ماده شتر بسیارگوشت . هبرة. (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ابراءلغتنامه دهخداابراء. [ اِ ] (ع مص ) اِبرا. بیزار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || به کردن از بیماری . (تاج المصادر بیهقی ). از بیماری رهانیدن . بیمار را به کردن . درست کردن . شفا بخشودن . خوب کردن . آسانی بخشیدن : چون عیسی علیه السلام ابراء اکمه و ابرص کرد..
ابراءلغتنامه دهخداابراء. [ اِ ] (ع مص ) بُره در بینی اشتر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بُره (حلقه ) ساختن شتر را. (زوزنی ).