خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابلاغ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابلاغ کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
serve
-
واژههای مشابه
-
ابلاغ نامه
فرهنگ واژههای سره
رسیدنامه، فرمان نامه
-
به مسوولین ابلاغ داد
دیکشنری فارسی به عربی
أبلَغَ المسوولينَ
-
را ابلاغ کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحاطَ بـ
-
جستوجو در متن
-
signalized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیگنال داده شده است، با علامت ابلاغ کردن، بر جسته کردن
-
signalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشان می دهد، با علامت ابلاغ کردن، بر جسته کردن
-
signalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیگنالینگ، با علامت ابلاغ کردن، بر جسته کردن
-
بدگویی کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
إبلاغٌ عن
-
signalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنگ زدن، با علامت ابلاغ کردن، بر جسته کردن
-
serve
حقوق
ابلاغ کردن ، خدمت کردن ، خدمت کردن به ، رفع کردنبرآوردن احتیاج ، کفای ...
-
impart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحویل دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
-
imparting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحویل دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
-
imparts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعطا می کند، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن