اثلبلغتنامه دهخدااثلب . [ اَ/اِ ل َ ] (ع اِ) سنگ و خاک ریزه . (صراح ) (مهذب الاسماء). خاک و سنگها. سنگریزه ها. (منتهی الارب ). یقال : بفیه الاثلب .
حثلبلغتنامه دهخداحثلب . [ ح ِ ل ِ ] (ع اِ) دردی روغن و مسکه . (منتهی الارب ). خره . حُثلم . حثفر. عکر.
اطلبلغتنامه دهخدااطلب . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) جوینده تر و طالب تر. و بازجسته تر. (ناظم الاطباء).- امثال :اطلب من الحباری . (حیاة الحیوان دمیری ص 204).
خاکلغتنامه دهخداخاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک است و آنها می پنداشتند که طرز قرار گرفتن عناصر