اختلاف آراءلغتنامه دهخدااختلاف آراء. [ اِ ت ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نقیض اتفاق آراء. عقاید گوناگون داشتن .
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
اِخْتلافُ وُجَّهاتِ النَّظَرِدیکشنری عربی به فارسیاختلاف ديدگاهها , اختلاف عقايد , اختلاف آراء , فقدان اتفاق نظر
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن منذر نیشابوری . ابواسحاق شیرازی شرح حال او را در کتاب طبقات الفقهاء آورده است و گوید: تألیفات وی در اختلاف آراء علما بی نظیر است . او راست : کتاب الاشراف در مسائل خلاف میان علماء. و المبسوط در مسائل خلاف و الاجماع . وی به سال <sp
ابوالفرجلغتنامه دهخداابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن ابی سعید یمامی . ابن ابی اصیبعه گوید: او در صناعت طبیه فاضل و در علوم حکمیه متمیز بود و در نزد پدر خویش صناعات طبیه و حکمیه را فرا گرفت و در شرح حال او آمده است که آنگاه که شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا با علاءالدوله ٔ دیلمی باهواز آمد اب
مجبوللغتنامه دهخدامجبول . [ م َ ] (ع ص ) آفریده شده و طبعی و جبلت کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ساخته شده در طبیعت و طبیعی . (ناظم الاطباء). سرشته . نهاده . جبلی . مفطور. مطبوع . مخلوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر فساد و عناد و شر مجبول دیده هاشان تباه و
شفاعةلغتنامه دهخداشفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) خواهش گری . قوله تعالی : و لاتنفعها شفاعة (قرآن 123/2)؛ ای ما لها شافع فتنفعها شفاعته . (از ناظم الاطباء). درخواست آمرزش گناه از کسی که جنایت و ستم درباره ٔ او انجام شده است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
مابه الاختلافلغتنامه دهخدامابه الاختلاف . [ ب ِ هِل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه که مایه ٔ دوگانگی و جدائی و عدم موافقت دو چیز گردد. مایه ٔ کشمکش . علت منازعة.
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.