ادرمجاجلغتنامه دهخداادرمجاج . [ اِ رِ ] (ع مص ) در چیزی پنهان درآمدن و استوار شدن در آن . || بدون دستوری درآمدن .
دستوریلغتنامه دهخدادستوری . [ دَ ] (حامص مرکب ) وزارت . (یادداشت مرحوم دهخدا). وزیری : بدو گفت قیصر که جاوید زی که دستوری خسروان را سزی . فردوسی . || (اِ مرکب ) اجازه . اذن . رخصت و اجازت . (برهان ) (غیاث ). دستور. هوادة. (منتهی الار