لغتنامه دهخدا
اضبان . [ اِ ] (ع مص ) اضبان چیزی را؛ در کنف خود قرار دادن آن را. (از اقرب الموارد). زیر کش گرفتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اضبان کسی را؛ تنگ گرفتن وی راچنانکه او را در کنف و ناحیه ٔ خود قرار دهد. (از اقرب الموارد). || بر جای مانده گردانیدن کسی را. || نیک