ادیمهلغتنامه دهخداادیمه . [ اُ دَ م َ ] (اِخ ) (تصغیرگونه ای از أدمه ) بقول ابی القاسم محمودبن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تَقْتَد در حجاز. (معجم البلدان ). || موضعی است . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان جزء ششم ص 96 شود.
حدمةلغتنامه دهخداحدمة. [ ح َ دَ م َ ] (ع اِ) آتش . || آواز آتش افروخته . || آواز شکم . || آواز شکم مار. (منتهی الارب ).
حدمةلغتنامه دهخداحدمة. [ ح ُ م َ / ح ُ دَ م َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
حذمةلغتنامه دهخداحذمة. [ ح ُ ذَ م َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا. (مهذب الاسماء). و در منتهی الارب آمده است : کوتاه که گام نزدیک گذارد. در مؤنث و مذکر یکسان است . (اقرب الموارد).
بادیمهلغتنامه دهخدابادیمه . [ م َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه بروجرد و خرم آباد میان وزیرآباد و دولت آباد در 448600 گزی طهران .