ارتهاءلغتنامه دهخداارتهاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . || رهیه ساختن . [ و رهیه طعامی است ]. || شوریده رأی گردیدن . (منتهی الارب ).
ارتعاءلغتنامه دهخداارتعاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چریدن . (منتهی الارب ). چرا کردن . (زوزنی ). چره کردن . (تاج المصادر بیهقی ).