چهارگللغتنامه دهخداچهارگل . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر.
چارگللغتنامه دهخداچارگل . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از داغ . (آنندراج ) : ز تعلیمیش پخته ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارگل . ملاطغرا (در تعریف براق ، از آنندراج ).|| کنایه از نقش پای سگ . (آنندراج ). || چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کد
آرللغتنامه دهخداآرل . [ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای به ازینق درحلب و در آنجا زیارتگاهی است مشهور به مشهدالرحم .
یارگللغتنامه دهخدایارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای بخش سقز است و بجای «یورقل » برگزیده شده است . (لغات فرهنگستان ). و رجوع به یورقل شود.
ارگلیلغتنامه دهخداارگلی . [ اَ گ َ ] (مغولی ، اِ) گوسفند دشتی . (آنندراج ) (ذیل و تتمه ٔ برهان قاطع چ هند). رجوع به ارغالی شود.
ارگلیلغتنامه دهخداارگلی . [ اَ گ َ ] (مغولی ، اِ) گوسفند دشتی . (آنندراج ) (ذیل و تتمه ٔ برهان قاطع چ هند). رجوع به ارغالی شود.
چنارگللغتنامه دهخداچنارگل . [ چ ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکانه بخش پاپی شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی باختر سپیددشت و 20 هزارگزی شمال باختر ایستگاه چم سنگر واقع است . جلگه و سردسیر است و
چهارگللغتنامه دهخداچهارگل . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر.
دارگللغتنامه دهخدادارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) ده از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15هزارگزی شمال خاوری گهواره دره و شمالی کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
چارگللغتنامه دهخداچارگل . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از داغ . (آنندراج ) : ز تعلیمیش پخته ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارگل . ملاطغرا (در تعریف براق ، از آنندراج ).|| کنایه از نقش پای سگ . (آنندراج ). || چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کد