خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اریحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اریحی
/'aryahi/
معنی
جوانمرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اریحی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اریحیّ] [قدیمی] 'aryahi جوانمرد.
-
اریحی
لغتنامه دهخدا
اریحی . [ اَ ی َ حی ی ] (ع ص ) مرد فراخ خوی . (منتهی الارب ). واسعالخلق . مهربان . || جوانمرد. آنکه شاد شود چون عطا دهد. (مهذب الاسماء). مرد شاد بعطا دادن . هرکه از سخاوت پشیمان نشود. که خرّم بود در سخاوت کردن . سخی : الالمعی الاریحی ّ المربحی واللوذ...
-
جستوجو در متن
-
ذوالاذعار
لغتنامه دهخدا
ذوالاذعار. [ ] (اِخ ) پسر ابرهة ذوالمنار موسوم به افریقیس . یا عبدبن ابرهة برادر ذوالمنار. یکی از ملوک یمن . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: و روایت است که [ ذوالمنار ابرهة ] به زمین نسناسان بگذشت ... در سیرالملوک گوید که دهان و چشم ایشان بر سینه بو...
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان . [ م ِ ] (ص مرکب ) بامحبت .بامهر. عاطف . عطوف . (دهار). مشفق . شفیق . (منتهی الارب ). حفی . رؤوف . (ترجمان القرآن ). با مهر و دوستی . اریحی . صاحب مهر. قفی . ولی . (منتهی الارب ) : خرد پادشاهی بود مهربان بود در رمه گرگ را چون شبان . ابوشکور....