حزامةلغتنامه دهخداحزامة. [ ح َ م َ ] (ع مص ) حَزم . حُزومت . هوشیاری . (دهار). هشیار شدن . (تاج المصادربیهقی ). هوشیار و آگاه شدن در کار. (منتهی الارب ).
ازمعلغتنامه دهخداازمع. [ اَ م َ ] (ع ص ، اِ) آنکه انگشت زائد دارد. || بلا. || امر بد و قبیح . ج ، اَزامع. (منتهی الارب ).