ازدیادلغتنامه دهخداازدیاد. [ اِ ] (ع مص ) افزون کردن . (تاج المصادر بیهقی ). زیاده کردن . فزایش . افزایش . افزودن . فزودن . || افزون شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). زیاده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). - ازدیاد ترشح ؛ افزونی ترابیدن . - <sp
ازدیاددیکشنری فارسی به انگلیسیboost, multiplication, plethora, pressure, proliferation, rise, swell, swelling, up
اجدادلغتنامه دهخدااجداد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ جَدّ. نیاکان : سجستان بر سلطان قرار گرفت و نجوم فتنه ساقط شد و حال آن ولایت به امن و امان رسید و طمع احفاد و اجداد منقطع شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اجدادلغتنامه دهخدااجداد. [ اَ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). چاهی است در نجد، در بلاد غطفان . (مراصد).
اجدادلغتنامه دهخدااجداد. [ اِ ] (ع مص ) نو کردن . (تاج المصادر). || رفتن بر زمین جَدَد. در زمین هموار رفتن . || براه راست رفتن . || اِجداد طریق ؛ جَدَد [ زمین هموار درشت ] گردیدن راه . (منتهی الارب ). هامون شدن زمین . (تاج المصادر). || درستی در کار. ضد هزل . || اجدادِ نخل ؛ بوقت درو رسیدن خرما