اسهللغتنامه دهخدااسهل . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن حاتم مکنی به ابوحاتم بصری . محدث است . (کتاب الکنی للدولابی ج 1 ص 141 س 25).
اسهللغتنامه دهخدااسهل . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سهل . آسان تر. سهل تر. اَیسر. اَسمح . اَهون .
اشعللغتنامه دهخدااشعل . [ اَ ع َ ] (ع ص ) اسب اشعل ؛ اسبی که در دم یا در پیشانی آن سپیدی بود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || مرد اشعل ؛ که حلقه ٔ چشم او بسرخی زند. مؤنث : شَعْلاء. ج ، شُعْل . (از اقرب الموارد).
اشهللغتنامه دهخدااشهل . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن اراش ، فرزند انماربن اراش ، از قبیله ٔ نزار در عهد جاهلیت بودو او فرزندان بسیار داشت . و اشهل از بجیله دختر صعب بن سعد عشیرة بود. رجوع به بلوغ الارب ج 1 ص 306 شود.
کورش کبیرلغتنامه دهخداکورش کبیر. [ رُ ش ِ ک َ ] (اِخ ) کورش بزرگ . سردودمان و مؤسس سلسله ٔ هخامنشی (559 - 529 ق .م .) پسر کمبوجیه ٔاول یا کمبوجیه دوم در بعضی از مآخذ او را کورش دوم و در برخی دیگر کورش سوم نامیده اند. وی بر آخرین
خشایارشالغتنامه دهخداخشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بتخت نشست نخست با لشکری عازم مصر شد و با وجود مقاو