اسبنلغتنامه دهخدااسبن . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) بزرگترین واحه در صحرای افریقا پس از «فزان » واقع بین 16 و 20 درجه ٔ عرض شمالی و 5 و 10 درجه ٔ طول شرقی تا جنوب جنوب
اشبینلغتنامه دهخدااشبین . [ اِ ] (ع اِ) یا شبین ، مأخوذاز آرامی است . (نشوءاللغة العربیة تألیف انستاس ماری الکرملی ص 69). کفیل . عرّاب . || شخصی که در روز عروسی همراه عروس میرود. (دزی ج 1 ص 24</spa
اسبندانلغتنامه دهخدااسبندان . [ اَ ب َ ](اِخ ) (بحیره ٔ مرغزار...) «بحیره ٔ مرغزار شیدان » بولایت فارس . حمداﷲ مستوفی گوید: در بهار بوقت آب خیز بحیره شود و بهنگام گرما خشک شود. دورش فرسنگی بود. (نزهة القلوب ج 3 ص 241).
اسبنتمانلغتنامه دهخدااسبنتمان . [ اِ ب ِ ] (اِخ ) اسپنتمان . محرّف اسپیتمان . نام خانواده ٔ زرتشت . رجوع به اسپیتمان شود.
اسبندانلغتنامه دهخدااسبندان . [ اَ ب َ ](اِخ ) (بحیره ٔ مرغزار...) «بحیره ٔ مرغزار شیدان » بولایت فارس . حمداﷲ مستوفی گوید: در بهار بوقت آب خیز بحیره شود و بهنگام گرما خشک شود. دورش فرسنگی بود. (نزهة القلوب ج 3 ص 241).
اسبنتمانلغتنامه دهخدااسبنتمان . [ اِ ب ِ ] (اِخ ) اسپنتمان . محرّف اسپیتمان . نام خانواده ٔ زرتشت . رجوع به اسپیتمان شود.