استارتفرهنگ فارسی معین(اِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - حرکت کردن و به حرکت درآوردن . 2 - لحظة حرکت ورزشکاران د ر ورزش های دو و میدانی ، دوچرخه سواری ، شنا و همانند آن ، شروع .
توان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، توان بخشیدن، توانمند کردن (ساختن)، تقویت کردن، اختیار دادن، اختیارات لازمه را دادن، تفویض کردن، مسلح کردن شارژ کردن، پُر کردن روشن کردن، راه انداختن، استارت زدن
استارتفرهنگ فارسی معین(اِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - حرکت کردن و به حرکت درآوردن . 2 - لحظة حرکت ورزشکاران د ر ورزش های دو و میدانی ، دوچرخه سواری ، شنا و همانند آن ، شروع .
دوراستارتremote starter, remote car starterواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با استفاده از امواج رادیویی امکان روشن کردن موتور و سامانههای دیگر خودرو را فراهم میکند متـ . دورروشن
استارتفرهنگ فارسی معین(اِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - حرکت کردن و به حرکت درآوردن . 2 - لحظة حرکت ورزشکاران د ر ورزش های دو و میدانی ، دوچرخه سواری ، شنا و همانند آن ، شروع .