استبذلغتنامه دهخدااستبذ. [ اَ ت َ ب َ ] (پهلوی ، ص ، اِ) عنوان رئیس تشریفات دربار ساسانیان از زمان قباد. (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه ٔ یاسمی ص 85 و 247).
استیباطلغتنامه دهخدااستیباط. [ اِ ] (ع مص ) کندن مغاک تنگ دهانه وشکم فراخ . چاهی کندن که سرش تنگ و شکمش فراخ باشد.
استبذاللغتنامه دهخدااستبذال .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب بذل کردن . عطا خواستن . || بکار بردن جامه . به استعمال آوردن جامه را.
استبذاللغتنامه دهخدااستبذال .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب بذل کردن . عطا خواستن . || بکار بردن جامه . به استعمال آوردن جامه را.