لغتنامه دهخدا
استبهال .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) استبهال ناقة؛ دوشیدن ناقه ٔ بی پستان بند را. (از منتهی الارب ). || استبهال والی رعیّت را؛ مهمل و بی قید گذاشتن حاکم رعایای خود را. (منتهی الارب ). بی قید و مطلق العنان گردانیدن والی رعیت را. || استبهال بادیه قوم را؛ یعنی آزاد شدن آنان از اطاعت سلطا