استطلاع الرّأى العامّدیکشنری عربی به فارسیبررسى افكار عمومى , نظرسنجى عمومى (همگانى) , همهپرسى , نظرخواهى همگانى
استطلاعلغتنامه دهخدااستطلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب آگاهی کردن . آگاهی خواستن . پرسیدن . آگاهی جستن . (غیاث ). اطلاع خواستن . (غیاث ). وقوف وآگاهی خواستن . استخبار. بررسیدن . || دیده ور کردن خواستن . (زوزنی ). طلب دیده وری . دیده ور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). || نگریستن از امر کسی : استطلع رأ
استطلاعدیکشنری عربی به فارسیبررسى , تحقيق , كاوش , نظرسنجى , نظرخواهى , رفراندم , كسب اطلاع , شناسايى , سنجش افكار , سنجش آراء
استطلاعلغتنامه دهخدااستطلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب آگاهی کردن . آگاهی خواستن . پرسیدن . آگاهی جستن . (غیاث ). اطلاع خواستن . (غیاث ). وقوف وآگاهی خواستن . استخبار. بررسیدن . || دیده ور کردن خواستن . (زوزنی ). طلب دیده وری . دیده ور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). || نگریستن از امر کسی : استطلع رأ
استطلاعدیکشنری عربی به فارسیبررسى , تحقيق , كاوش , نظرسنجى , نظرخواهى , رفراندم , كسب اطلاع , شناسايى , سنجش افكار , سنجش آراء
استطلاعلغتنامه دهخدااستطلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب آگاهی کردن . آگاهی خواستن . پرسیدن . آگاهی جستن . (غیاث ). اطلاع خواستن . (غیاث ). وقوف وآگاهی خواستن . استخبار. بررسیدن . || دیده ور کردن خواستن . (زوزنی ). طلب دیده وری . دیده ور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). || نگریستن از امر کسی : استطلع رأ
استطلاعدیکشنری عربی به فارسیبررسى , تحقيق , كاوش , نظرسنجى , نظرخواهى , رفراندم , كسب اطلاع , شناسايى , سنجش افكار , سنجش آراء