استهیدنلغتنامه دهخدااستهیدن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص ) ستهیدن . ستیهیدن . (رشیدی ). استیزیدن . ستیزیدن . ستیزه کردن . (مؤید الفضلاء) (برهان ). لجاج کردن . (سروری ).
استیهیدنلغتنامه دهخدااستیهیدن . [ اِ دَ ] (مص ) استهیدن . لجاج کردن . ستیهیدن : هرکه باشد شیوه استیهیدنش دیده ٔ خود را بپوش از دیدنش .مولوی .