استکلابلغتنامه دهخدااستکلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استکلاب رجل ؛ بانگ کردن مرد همچون سگ تا سگان بشنوند و بانگ کنند و بدان براه و آبادی پی برد. (از منتهی الارب ). || استکلاب کلب ؛ آزمند و خوگر گوشت مردم شدن او. (از منتهی الارب ). معتاد شدن سگ به گوشت آدمی .
مستکلبلغتنامه دهخدامستکلب . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکلاب . کسی که همچو سگان بانگ کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به استکلاب شود.