خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسلام
/'eslām/
معنی
۱. از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی بهوسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است.
۲. (اسم مصدر) داخل شدن در صلح و آشتی.
۳. (اسم مصدر) داخل شدن در دین اسلام؛ مسلمان شدن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] تسلیم شدن؛ منقاد شدن؛ گردن نهادن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: اسلام آورد
بن حال: اسلام آور
دیکشنری
Islam, Mohammedanism
-
جستوجوی دقیق
-
اسلام
فرهنگ نامها
(تلفظ: eslām) (عربی) (در ادیان) نام آئین مسلمانان که آورندهی آن حضرت محمد(ص) است ، دین حق ؛ مسلمان شدن؛ (در قدیم) تسلیم شدن ، گردن نهادن .
-
اسلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eslām ۱. از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی بهوسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است.۲. (اسم مصدر) داخل شدن در صلح و آشتی.۳. (اسم مصدر) داخل شدن در دین اسلام؛ مسلمان شدن.۴. (اسم مصدر) [ق...
-
اسلام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تسلیم شدن . 2 - فرمان بردن . 3 - (اِ.) دینی که محمدبن عبدالله (ص ) آورد.
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ ] (اِخ ) پیرعلی بادک . از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستادو فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت . (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 721). ...
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اَ ] (اِخ ) نام وادیی است در علات از زمین یمامة. (معجم البلدان ).
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِلْم و سَلَم .
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اِ ] (اِخ ) ابن زرعه . وی در سال 56 هَ . ق . بنیابت حکومت خراسان منصوب و دو سال در خراسان بود. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 217). و رجوع بهمین کتاب ص 14 شود.
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اِ ] (ع مص ) گردن نهادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اسلام آوردن . (منتهی الارب ). مسلمان شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فروگذاشتن و یاری نادادن کسی را. (منتهی الارب ). خذلان گذاش...
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام .[ اِ ] (اِخ ) (میر...) غزالی . وی از نسل امام حجةالاسلام غزالی و جامع علوم ظاهری و شخصی بی تکلف و بی تکبرو تجبر، و در علم طب ماهر بود، و ازین جهت اختلاط تمام با اکابر و حکام ایام میکرد، و در مدح میرزا علأالدوله این قصیده گفته که هر یک بیت او ...
-
واژههای مشابه
-
إِسْلَامُ
فرهنگ واژگان قرآن
آيين اسلام-تسليم کردن
-
گلوجه اسلام
لغتنامه دهخدا
گلوجه اسلام .[ گ ُ ج َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوج تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری بخش و 6هزارگزی راه شوسه ٔ میانه و تبریز. هوای آن معتدل و دارای 308 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اها...
-
کهنه اسلام
لغتنامه دهخدا
کهنه اسلام . [ ک ُ ن َ / ن ِ اِ ] (ص مرکب ) کسی که مسلمانیش قدیم باشد. کسی که مسلمان زاده باشد. مقابل نومسلمان . (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ) : چو دید آن طره ٔ کافر مسلمان شد مسلمانی صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی .مولوی (کلی...
-
کافی اسلام
لغتنامه دهخدا
کافی اسلام . [ اِ ] (اِخ ) نام ایلچی میرزا اسکندر پسر شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . و حامل مکتوب این امیرزاده مبنی بر مخالفت با پدر و انقیاد از او به امراء حوالی اصفهان و خراسان . وی بدست ملک قطب الدین حاکم سیستان مقید شد و به نزد میرزا فرزند شاهرخ س...
-
شهر اسلام
لغتنامه دهخدا
شهر اسلام . [ ش َرِ اِ ] (اِخ ) نام شهر آوجان یا اوجان که از راه میانه ده فرسنگ تا تبریز فاصله دارد. یاقوت این شهر رادر قرن هفتم هجری دیده است و گوید شهر دارای بارو وبازاری عالی است اگرچه به دست مغولها خراب شده است .در زمان حمداﷲ مستوفی ، غازانخان بت...