اسپانیش تونلغتنامه دهخدااسپانیش تون . [ اِ ت َ] (اِخ ) (یعنی شهر اسپانیا) قصبه ای است مرکز جزیره ٔکبیره ٔ ژامائیک از جزایر آنتیل آمریکا، در کنار نهرکبره و قرب مصب همین نهر، در 18 درجه و یک دقیقه ٔ عرض شمالی و 79 درجه و <span class="
هشنیزلغتنامه دهخداهشنیز. [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گاوبندی شهرستان لار دارای 428 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات ، صیفی و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
اشگنشلغتنامه دهخدااشگنش . [ اَگ َ ن ِ / اِ گ َ ن ِ ] (اِمص ) برآوردن دیوار و عمارت باشد. (جهانگیری ). دیوار برآوردن و عمارت کردن . (آنندراج ). دیوار عمارت . و عمارت و بنا. (ناظم الاطباء).
اسپانجلغتنامه دهخدااسپانج . [ اِ ن َ ] (اِ) اسپناج . اسپاناخ . اسفناج و آن سبزی است که در آش کنند. (برهان ) : اسپانج خویشم دان با ترش پر و شیرین با هر دو شدم پخته تا با تو بپیوستم .مولوی (کلیات شمس ).
اسانسفرهنگ فارسی عمیدمادهای معطر به شکل مایع یا روغن فرّار که از بعضی مواد گیاهی یا حیوانی و یا بهطور مصنوعی گرفته میشود: اسانس نعنا.