اشقارةلغتنامه دهخدااشقارة. [ اَ رَ ] (معرب ، اِ) (معرب ازاسپانیولی ) محلی از تفنگ باروتی که در آن باروت یا فتیله قرار میدهند. (از دزی ج 1 ص 25). ج ، اشاقِر.
آشکارهلغتنامه دهخداآشکاره . [ ش ْ / ش ِ رَ / رِ ] (ص ، ق ، اِ)آشکار. آشکارا. پدید. هویدا. پیدا. ظاهر. معلوم : و سختی بعالم آشکاره گشت . (تاریخ سیستان ).گل عاشق شه است و چو دیدار او بدیدگشت آشکاره
اشکوریةلغتنامه دهخدااشکوریة. [ اِ ک َ ی َ ] (مرب ، اِ) ماده ٔ زجاجی که در سطح فلزات مذاب یافت میشود. کف : و یعرف بالاشکوریة خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25).
آشکارهفرهنگ فارسی عمیدآشکار؛ آشکارا؛ پدیدار؛ پیدا؛ نمایان: ◻︎ فرصت شمر طریقهٴ رندی که این نشان / چون راه گنج بر همهکس آشکاره نیست (حافظ: ۱۶۳).