اسکلتلغتنامه دهخدااسکلت . [ اِ ک ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی اسکلتس ) استخوان بندی بدن آدمی و حیوان .- مثل اسکلت ؛ سخت لاغر.
اشکالاتلغتنامه دهخدااشکالات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اشکال . دشواریها. سختیها. رجوع به اشکال و ناظم الاطباء شود.
اسکلتفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) = استخوانبندی۲. بخش تحملکنندۀ بار ساختمان؛ چوببست.۳. [عامیانه، مجاز] شخص بسیار لاغراندام.
اشکرلاطلغتنامه دهخدااشکرلاط. [ اَ ک َ ] (معرب ، اِ)اشکیلاط. ارغوانی . شقایقی . وردی . || ماهوت ایرلند. (از دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اشکری شود.