لغتنامه دهخدا
عطل . [ ع َ طَ ] (ع اِمص ) خالی بودن اززیور و حلی ، و گاهی در مطلق خالی بودن از هر چیزی به کار رود. (از اقرب الموارد). خالی . (منتهی الارب ). || (اِ) کالبد. (منتهی الارب ). شخص . (اقرب الموارد). گویند: ما أحسن عطله ؛ یعنی قامت او و اعتدال و درازی آن چه نیکوست . (از منتهی الا