احاحلغتنامه دهخدااحاح . [ اُ ] (ع اِ) احیح . احیحة. تشنگی . || خشم . (منتهی الارب ). || درد دل که از اندوه پیدا شود. غصه و اندوه . || ناله . (منتهی الارب ).
اعیاءلغتنامه دهخدااعیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَیی ّ، بمعنی درمانده در کار و سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ عَیایاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اعیاءلغتنامه دهخدااعیاء. [ اِ ] (ع مص ) مانده کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). مانده کردن . درمانیدن . (مجمل ). مانده کردن ازبسیار رفتن یا حرکت . (از منتخب از غیاث اللغات ). مانده گردانیدن سیر، شتر را. (منتهی الارب ). بتعب و رنج انداختن حرکت ، شتر را (لازم و متعد