اغنیلغتنامه دهخدااغنی . [ اَ نا ] (ع ن تف ) غنی تر. (یادداشت بخط مؤلف ). بی نیازتر. غنی تر. (ناظم الاطباء). بی نیاز. (آنندراج ): اغنی عن الشی ٔ من الاقرع عن المشط.اغنی عنه من التفة عن الرفة. (از یادداشت مؤلف ).
اغانیلغتنامه دهخدااغانی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُغنیَّة. سازهایی که بدون نفخ ودم نواخته میشود مثل چنگ و رباب و امثال آنها خلاف مزمار که سازی است که با نفخ دم نواخته شود مثل نی و امثال آن . (فرهنگ نظام ). || ج ِ اغنیة، بمعنی تصنیف در تداول عربی امروز. رجوع به اغنیه شود.
اغنیالغتنامه دهخدااغنیا. [ اَ ] (از ع ، ص ، اِ) مأخوذ از تازی . توانگران . مالداران . (ناظم الاطباء) : ملوک و اغنیا را در چشم همت او هیبت و شوکت نمانده . (گلستان ).- حکومت اغنیا ؛ حکومت سرمایه داران .
اغنیاءلغتنامه دهخدااغنیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غَنی ّ. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).
اغنیةلغتنامه دهخدااغنیة. [ اُ نی ی َ ](ع اِ) نوعی از سرود. ج ، اغانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). غِناء.(یادداشت مؤلف ). لحن . راه که برگویند. (السامی ).
اغنيةدیکشنری عربی به فارسیصداي جرنگ جرنگ , طنين زنگ , جرنگ جرنگ کردن , طنين زنگ ايجاد کردن , جرنگيدن , بطور يکنواخت يا يک وزن خواندن , يک نواخت , يک وزن , اواز , سرود يک نواخت , سرود , نغمه , سرودروحاني , تصنيف , ترانه , شعر
زبلةلغتنامه دهخدازبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع اِ) چیزی ، یقال : مارزاته زبلة؛ یعنی کم نکردم چیزی را . (منتهی الارب ). شی ٔ. گویند: «مارزأته زبلة و ما اغنی عنه زبله ». (اقرب الموارد). گفته میشود «مارزاته زبلة شیئا»؛ یعنی کم نکردم از او چیزی را. (شرح قاموس ). «مارزاته زبلة»؛ یعنی شیئا و همچنین است
مغنیلغتنامه دهخدامغنی . [ م َ نا / م ُ نا ] (ع اِ) کفایت . بسندگی . گویند: اغنی عنه مغنی فلان و مغناته ؛ ای ناب عنه و اجزا مجزاته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نایب کافی و بسندگی . و گویند: اغنی عنه مغنی فلان ؛ یعنی نایب کافی اوشد فلان و بی نیاز کرد او
زمقةلغتنامه دهخدازمقة. [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) چیز اندک و حقیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ما اغنی عنی زمقة؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رفهلغتنامه دهخدارفه . [ رُ ف َه ْ ] (ع اِ) کاه . از آن است مثل : اغنی من التفه عن الرفه ؛ التفه : السبع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کاه . (آنندراج ). تبن . کاه . (یادداشت مؤلف ).
اغناءلغتنامه دهخدااغناء. [ اِ ] (ع مص ) بی نیاز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن . توانگر گردانیدن . (المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفایت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).نائب کافی شدن و کفایت ک
اغنیالغتنامه دهخدااغنیا. [ اَ ] (از ع ، ص ، اِ) مأخوذ از تازی . توانگران . مالداران . (ناظم الاطباء) : ملوک و اغنیا را در چشم همت او هیبت و شوکت نمانده . (گلستان ).- حکومت اغنیا ؛ حکومت سرمایه داران .
اغنیاءلغتنامه دهخدااغنیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غَنی ّ. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).
اغنیةلغتنامه دهخدااغنیة. [ اُ نی ی َ ](ع اِ) نوعی از سرود. ج ، اغانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). غِناء.(یادداشت مؤلف ). لحن . راه که برگویند. (السامی ).
راغنیلغتنامه دهخداراغنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابومحمد احمدبن محمدبن علی بن نصر سامی راغنی دبوسی . او از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1). و رجوع به انساب سمعانی شود.
راغنیلغتنامه دهخداراغنی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به راغن که از قراء سغد سمرقند میباشد. (از انساب سمعانی ).